سرویس سیاست مشرق- انتشار آخرین یادداشت سعید حجاریان درباره وضعیت بلاتکلیف اصلاحطلبان اشارات مهمی درباره رویکرد چپها در آینده خواهد داشت، پیشازاین هسته سخت اصلاحات انتخابات مجلس را تحریم کرده دستور به اجرای آن در یک فایل صوتی به دست یک شبکه ضدانقلاب در خارج از کشور رسیده تا از این طریق موضع اصلاحطلبان بهروشنی مشخص گردد.
تئوریسین بخش رادیکال جناح چپ که همواره بهعنوان سعی دارد پیشقراول بیان تمهیدات کنشهای سیاسی، گفتمانی و تشکیلاتی اصلاحطلبان برای عمومیسازی و بیان راهبردهای جریان اصلاحات باشد نوشته بود که نگاهی به کار ویژههای تفکر اصلاحی حول دو مؤلفه «درک منطق موقعیت» و «نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل» نشان میدهد که اصلاحطلبی در حال حاضر به بنبست غیرقابلعبوری رسیده است.
از نگاه این فعال اصلاحطلب اصلاحات برای عبور از این وضعیت بهعنوان جریانی بنبست شکن عمل کرده و با درک صحیح وضع موجود و نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل به سراغ راهحلهایی برود که به تعبیر خودش ریشهای خواهد بود. از نگاه اصلاحطلبان رادیکال، بحرانی که دامنگیر احزاب اصلاحطلب شده که حاصل ایستادن در موقعیت تعلیق و نیز روزمرگی سیاسی است، از نگاه هسته سخت اصلاحات جریان چپ دچار آفتزدگی شده است.
بیشتر بخوانید:
ترویج خشونت ژانوسی توسط چپ رادیکال پس از انتخاباتتحرّک خطرناک حجاریان در قبال انتقام ایران از اسرائیل
اصلاح طلبان: رادیکالها ۴ درصد بیشتر نیستند!
روایت کارگزارانیها از دیکتاتوری اقلیت به نام اکثریت در جبهه اصلاحات
تندروها معتقدند که این آفت شدید به دلیل آن است که نظام ادراکی اصلاحطلبان با مشکلاتی مواجه شده تا جایی که کار ویژه اصلیشان، یعنی نقشآفرینی بهعنوان بخشی از راهحل را تا حد زیادی ازدستدادهاند. نظام ادراکی اصلاحطلبان سه وجه تلاش وجود دارد که رو به اضمحلال رفته است، فعالیت مستمر و هدفمند حزبی- جبههای، کوششهای محققانه و حضور مؤثر در نظام اداری کشور ازجمله مواردی است که اصلاحطلبان آن را آفتزده میخوانند.
همچنین اصلاحطلبان اعتقاددارند که این افتها دارای پیامدهایی است که در پی آن اصلاحطلبان را از حالت نیروی میانه و ضربهگیر به شکل «تصویرسازی دفرمه» و «برساختن خصم ناممکن» درآورده است، ازاینرو باید راهبردهای جدیدی برای اصلاحطلبان تدارک دیده شود که ازجمله آن عبور از حالت تعلیق فعلی به کنشگری محض در میدان است.
تیپ رادیکالهای عصری در خیابان چگونه است؟
بررسی مواضع فکری اصلاحطلبان رادیکال در بطن و متن بیانگر برخی از نکات قابلتوجه است، از مهمترین نکات میتوان به این موضوع اشاره کرد که رادیکالها هیچ اشارهای بهنظام فکری- اندیشهای چپهای سنتی و اصلاحطلبان امروز و سیر تغییر گفتمان، رادیکالیسمهای عصری نداشته و صرفاً تلاش میکند تصویری از روحیه خشن و غیر اصلاحی را برای جریان اصلاحات بازنمایی کند که به تعبیر خاتمی لیدر این گروه به بنبست برخورد است!
رفتار هسته سخت اصلاحات نشان میدهد که این گروه به انحای مختلف در حال بیان گزاره اصلاحناپذیری حاکمیت بوده و میکوشد تا ضرورت اصلاحات ساختاری را طرح و بیان کند، البته این بیان با توضیحی قابلتأملی صورت گرفته و شرایط کنونی جریان اصلاحات را طوری نمایش میدهند که گویی اصلاحطلبان از حاکمیت اخراج شده و عملاً منش اپوزیسیونی جریان اصلاحات تنها راهحل باقیمانده روی میز است، این گزاره یادآور اقدامات گروهک منافقین در سالهای ابتدایی انقلاب است که ادعا میکردند در حاکمیت موجود جا نمیشوند.
به عبارتی ساده رادیکالها تأکید به نظرات چندباره خاتمی و اصلاحطلبان مبنی بر پایان اصلاحطلبی مرسوم و شکلگرفته از سال ۹۲ در حقیقت در حال زمینهسازی برای عمومیسازی گفتمان و مانیفست جریان اصلاحطلبی است که همنشین با گفتمان تحولخواهی است.
درواقع اصلاحطلبانی که خود را در هسته سخت اصلاحات تعریف میکنند در حال بیان گزارههایی هستند که بر اساس آن جامعه به چیزی فراتر از اصلاحات و کمتر از انقلاب نیازمند است!
اصلاحطلبان ساختاری که بنا بر اذعان بسیاری از اصلاحطلبان با عبور از اندیشه اصلاحات به ایده گذار میرحسین موسوی نزدیک شدهاند در مطالب مختلف ضمنی حمله و هجمه بهنظام حکمرانی میکوشند تا افکار عمومی را بر اساس دیدگاههای هسته سخت اصلاحطلبان ساختاری یعنی تاجزاده، حجاریان و علیرضا علوی تبار به خدمت و بازی بگیرند.
به عبارتی دقیقتر اصلاحطلبان ساختاری و یا رادیکال راهبرد اصلی خود مبارزه، مقابله و حتی معارضه سیاسی با نظام تعریف کرده و عملاً اپوزیسیون شده اما درعینحال در یک بازی مزورانه میکوشند تا در هنگامههای انتخاباتی که امکان رأی آوری دارند، در هیبت پوزیسیون وارد عرصه شوند.
رادیکالهای جریان اصلاحات نشان دادهاند که اگر روزگاری با نظریات حسن بشریه کنشگری میکردند این روزها در تعریف کنش و وامگیری از ادبیات سیاسی – رسانهای به کتابهای داگلاس نورث سرکشیده و از خویشتن چیزی برای ارائه نداشته و ندارند!
بررسیها نشان میدهد مجموعه کنشهای سیاسی- اجتماعی رادیکالهای جریان اصلاحات مبتنی بر پیگیری اهداف ۱۲ گانه در ساحت عمومی جامعه است. بر اساس احصاء صورت گرفته، جریان اصلاحات رادیکال در راستای برنامهریزی جهت شیفت از امر سیاسی به امر اجتماعی، اهداف زیر را دنبال میسازد؛
۱- فراهم بودن بسترهای تولید معنا و مطالبه سازی در امر اجتماعی و کنترل ناپذیرتر بودن این حوزه!
۲- نشان دادن التزام اصلاحطلبان به آزادیهای لیبرالیستی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی
۳- احیای سرمایه اجتماعی (بدنه هوادار) با فاصلهگیری از ابزارهای سیاسی تعریفشده
۴- افزایش اتصال معنایی و گفتمانی با جامعه مدنی، گروهها، اقلیتهای مذهبی/جنسیتی/قومی، زنان و دانشجویان و اصناف اثرگذار [کارگران، معلمان، بازنشستگان] در راستای امر اجتماعی و تلاش برای کانون سازی مطالبات و جهتدهی به اصناف و اقشار ذیل گفتمان ۱۵ مادهای خاتمی.
۵- تلاش برای هژمون ساختن دیدگاههای اصلاحطلبان ساختاری در برابر اصلاحطلبان نهادی و روزنه گشا با متهمسازی آنان به قدرتطلبی
۶- ارائه نسخه نهایی پسا جمهوری اسلامی در بستری سکولار و تلاش برای تعمیم جنبشهای اجتماعی به نسخه مذکور و تلاش برای تحریک و تهییج جامعه جنبشی و اعتراضی
مقاومت در برابر رادیکالیسم چپ در دوران پسا انتخابات
البته در این میان اما بخش سنتیتر جناح اصلاحطلبان که تا به امروز در برابر عصیان رادیکالها مقاومت کرده دیدگاههایی دارد که قابلتأمل است. شاید بتوان مجموعه ادبیات سیاسی که توسط گرایشهای مختلف با پیشینه اصلاحطلبی تولیدشده را در دو تیپ یا گروه ایده آلی یا انتزاعی جای داد، یکی تیپ یا نگاهی است که فکر میکند پسازآن چرخش ۹۶ اصلاحطلبان دیگر «هیچگونه امکان تأثیرگذاری بر سیاست کشور، حتی در عرصه low politics ندارند» و لذا باید از بنیان بازاندیشی کنند و دیگری تیپ یا نگاهی است که فکر میکند هیچ تغییر بنیادینی که امکان و راه شراکت در قدرت را به روی اصلاحطلبان ببندد در کشور رخ نداده و آنچه رخداده ناشی از تندرویها یا عدم رعایت قواعد بازی توسط اصلاحطلبان است.
نقدهای منتشرشده توسط احزاب ناراضی در جبهه اصلاحات چون کارگزاران، اعتماد ملی و ندای ایرانیان نیز استنباط میشود که آنها کمتر باور دارند که اصلاحطلبان دچار بنبست شدهاند، انتشار بیانیه روزنهگشایی از سوی این گروهها را باید تلاشی در جهت رساندن این صدا به بیرون خواند.
بهعنوانمثال روزنامه اصلاحطلب هممیهن با تأکید بر اینکه هدف علم سیاست تغییر امور و نهایت سیاستگذاری است نه توضیح امور، بهنقد رویکرد اخیر خاتمی و سعید حجاریان پرداخته است.
این روزنامه بابیان اینکه بخش بزرگی از نیروها و نخبگان سیاسی ایران امروز نیز، از درک مسئله و ارائه راهحل بازماندهاند، مینویسد، حتی استراتژیستها و نظریهپردازان سیاسی نیز، امروز تا حد زیادی از راهبردهای پیشین خود دست کشیدهاند و از وادی عمل به حاشیه نظر بازگشتهاند.
این روزنامه در بخشی از تحلیل قابلتوجه خود نوشته است:
یادداشت اخیر سعید حجاریان و یا فایل صوتی منتشرشده از سید محمد خاتمی را میتوان مصادیقی از این تغییر رویکرد در میان سیاستمداران ایرانی تلقی کرد. این تغییر رویکرد را ناچار باید بهنقد نشست؛ چراکه این چهرههای مؤثر اصلاحطلب، عملاً راهی را که از پسِ تجربههای اندوخته تاریخی و دانش انباشته نظری گشوده بودند و در سایه آن به جوانان پس از دوم خرداد درسها آموختند، کنار گذاشتهاند و بهجای کنشگری، در مقام توصیف وضع موجود و نقد و هشدار درباره آن نشستهاند.
بررسی مطالب مطرحشده از سوی تیپ دو اصلاحطلبان (رادیکالها خود را تیپ یک میخوانند) بهخوبی نشان میدهد که بخشی از جریان اصلاحات نسبت به تغییر رویکرد تصمیم سازان و بهویژه خاتمی برای عدم مشارکت در انتخابات انتقاد داشته و بر این باور است که هسته سخت اصلاحات در وادی بیعملی و صرفاً توضیح شرایط گرفتار آمده و از درک مسئله و ارائه راهحل بازماندهاند.
اختلاف عمیق میان دو تیپ اصلاحطلبی
از نگاه اصلاحطلبان رادیکال حرکت بهسوی عصیانهای خیابانی و عبور از آفت اصلاحطلبی باید علائمی روشن نیز داشته باشد، برخی آگاهان سیاسی اعتقاددارند که انتشار فایل صوتی خاتمی در آستانه برگزاری دور دوم انتخابات با تحریک تحریم دوباره آن با همین رویکرد سر از یک شبکه ضدانقلاب لندنی درآورده است.
در این فایل صوتی خاتمی و بیان دلایل خود برای عدم مشارکت در انتخابات و تأکید بر اینکه «تا این شورای نگهبان هست، ما دیگر در انتخابات شرکت نمیکنیم» دوگانگیهای پنهان و آشکاری در جبهه اصلاحات در موافقت و مخالفت با این اظهارات ظهور و بروز یافته است.
در این میان اصلاحطلبان مشارکتجو با انتقاد از بخشی از مطالب مطرحشده از سوی خاتمی همچون اینکه وی از افرادی که در وضعیت جدید موفق به راهیابی به مجلس شدهاند، تحت عنوان «چهارتا شاخ شکسته» یادکرده و یا اینکه رئیس دولت اصلاحات پیششرط وجود شورای نگهبان را برای حضور در انتخابات بیان کرده، محورهایی را در انتقاد از اصلاحطلبان ساختاری و اطرافیان خاتمی طرح و بیان میکنند.
اصلاحطلبان مشارکتجو در این زمینه با دفاع از حضور خود در انتخابات تأکیددارند که آنان برمدار «آرمانگرایی واقعگرایانه» کنشگری کرده و حضور آنان در مجلس بهعنوان یکنهاد تصمیمساز حداقل میتواند «نقش اطلاعاتی» برای اصلاحطلبان داشته باشد، نقش اطلاعاتی در این رویکرد کسب اطلاعات و انتقال آن به اندرونی است.
اصلاحطلبان مشارکتجو همچنین اصلاحطلبان ساختاری را مورد مخاطب قرار داده و با نقد سیاست ورزی و کنشگری آنان معتقدند که این رویکرد قاعده تغییرات تدریجی را نفی کرده و به دنبال تغییرات دفعی هستند، از سویی رادیکالیسم آنها دچار مشروعیتیابی میکند و این در خدمت براندازی است.
تیپ دو اصلاحطلبی همچنین اعتقاد دارد که اصلاحات یعنی حضور در انتخابات و اگر اصلاحات در انتخابات شرکت نکند یعنی یا وارد فاز براندازی شده یا بلاتکلیف و سردرگم است، از نگاه این تیپ میگویند این تعبیر که «کنار مردم بایستیم» فاقد راهبرد عملیاتی و واقعنگرانه است.
اصلاحطلبان تیپ دو یا همان جریان مشارکتجو پیششرط خاتمی در مورد شورای نگهبان را «عملیاتی و اصلاحطلبانه» ندانسته و معتقدند خاتمی برای فردای عدم مشارکت در انتخابات هیچ برنامهای ندارد، چراکه تنها مسیر باقیمانده، استفاده از ظرفیت مردم در خیابان است که خاتمی حاضر به رهبری جنبشهای خیابانی نیست و حتی حاضر نیست فراخوانی هرچند اندک برای استفاده از این ظرفیت صادر کند.
از سوی دیگر اما اصلاحطلبان ساختاری (تیپ یک) نیز اصلاحطلبان مشارکتجو (تیپ دو) را بدون خطر قرمز و بی پرنسیب تعریف کرده و تصریح میکنند که به نام حفظ مشروعیت و مخالفت با مشروعیتزدایی، نباید یکروند بهشدت مخرب را رفو کنیم. این دیگر خیلی محافظهکارانه است. هویت ما را مخدوش میکند، بدون کمترین آوردهای برای خیر عمومی.
نکته جالبتوجه آن است که اصلاحطلبان در هر تیپی گرچه همگی تأکیددارند که اتفاقنظر آنان اشتراک در لیدری خاتمی است اما سطح اختلافات در این جریان به شکلی است که اصلاحطلبان مشارکتجو نسبت به تأثیرپذیری خاتمی از اصلاحطلبان ساختاری گلایههای جدیای دارند.
از نگاه تیپ دو اصلاحطلبی نوع مواجهه اصلاحطلبان ساختاری بیانگر آن است که آنان کمترین رعایت قواعد دموکراتیک در مناسبات جبههای داشته و از سوی دیگر نمایشی از مبارزه سیاسی با نظام را بهعنوان رویکرد غالب خود در نظر گرفتهاند.
این دست مطالب بهروشنی مشخص میکند که شکاف میان تیپها و طیفهای مختلف جریان اصلاحات جدیتر از آن چیزی است که در فضای رسانهای طرح و بیان میشود بهطوریکه طیف اصلاحطلبان مشارکتجو تأکیددارند بیان برخی مطالب آشکار از سوی آنان با برچسبزنیهای از سوی اصلاحطلبان ساختاری مواجه شده و تلاش میشود که آنان در حفره محافظهکاری سقوط کنند!